یک نفر آمد خدایی کرد ورفت
آشنا بود آشنایی کرد ورفت
از غزل میگفت واز دریا شدن
آخرش هم بیوفایی کرد ورفت
یک نفر آمد صدایم کردو رفت
مبتلای مبتلایم کرد ورفت
با تمام واژه های آشناش
با غروب وشب رهایم کرد ورفت
*******************
یک نفر آمد تمامم کرد ورفت
با نگاهش رام رامم کرد ورفت
با دو شعله با دو آتش میسرود
شعرهایی ناتمامم کرد ورفت
ساعی